اورژانسی شدن و زایمان
از روزی که صدایت در وجودم طنین انداز شد،شتاب تپیدن قلبم رو به فزونی یافت امروز ثانیه ها نام تو را فریاد می زنند و من در اوج عشق خود را در پستوی زمان تنها حس نمیکنم . . . تولدت مبارک سلام پسر گلم قرار بود16 اسفند به دنیا بیای اما انگار دیگه از تو شکم مامانی خسته شدی و صبح روز جمعه 8 اسفند ساعت 10.15 به دنیا اومدی.ماجرا از این قرار بود که صبح زودساعت 6.30 بعداز نماز که نیم ساعت خوابیدم کیسه ابم پاره شد و سریع با بابایی و مادر جون و خاله رویا رفتیم بیمارستان. یک شب مارو نگه داشتن و روز9 اسفند بعداز ظهر بعد از اینکه آزمایش زردی ازت گرفتن و خداروشکر منفی بود مرخص شدیم. حالم خیلی بد بود پف ...
نویسنده :
نسرین
17:10
جشن در بهزیستی
سلام پسرکوچولوی من دیگه دارم روزشماری میکنم که زودتر ببینمت.البته منظورم اینه که دلتنگتم. ایشالا 16 اسفند تو بیمارستان دنا عمل میشم و چشمت به این دنیا باز میشه. من و بابایی تمام سعیمونو میکنیم پدر مادر خوبی برات باشیم. دیروز با بابا و خاله رویا رفتیم پیش بچه های بهزیستی.از 3 ساله بودن تا 6 ساله. حدودا 40 تا بچه. تا دیدمشون که همینجور اشکام میومد واقعا خیلی سخته بچه بیاری تو این دنیا و نتونی مسئولیتشو قبول کنی. خیلی ناز بودن یه پسر کوچولو دانیال با خواهرش سحر بودن.یه پسر کنجکاو به اسم علیرضا.یه دختر کنجکاوتر به اسم مهسا.... ازم میپرسیدن نی نی ت از کجات به دنیا میاد واقعا ادم میمونه جواب این بچه ها رو چی بده. واسشون کیک باب ...
نویسنده :
نسرین
12:32
دومین سالگرد ازدواج
سلام پسر کوچولوی مامان. امروز دقیقا 2 سال هست که من و بابایی باهم ازدواج کردیم. خداروشکر مشکل خاصی نداشتیم هرچی بوده گذشته و فراموش شده. کمتر از 20 روز دیگه به جمع خانوادمون اضافه میشیی. یه قانون جدید اومده که اجازه ی سزارین نمیدن توی هیچ بیمارستانی. دکترم هم راهنماییم نکرد چکار باید بکنم. این دم آخری همش شده واسم استرس. دوست ندارم بهت استرس وارد کنم اما دست خودم نیست کوچولوی مامان. از خدا میخوام هرچی خیر و صلاحه واسمون پیش بیاره. هیچیو با اصرار ازش نمیخوام حتما صلاح نیست. اما من تمام سعیمو میکنم آخه نمیخوام طبیعی زایمان کنم عزیزم. میبوسمت ...
نویسنده :
نسرین
12:35
سونوگرافی آخر
در تاریخ 5 بهمن 93 آخرین سونو بارداریمو انجام دادم. خداروشکر از همه نظر بچه م سالمه.دکتر میگفت سرش مث خودت گرده عکس سر نی نی و بدنشو واسم گرفت منم میذارم اینجا که بعدا خودش ببینه. ...
نویسنده :
نسرین
20:28
سیسمونی
باسلام جمعه 10 بهمن 1393 مادر جون واسه آقا رایان سیسمونیشو آورد باسلیقه وسایلاشو توی اتاقش چید و بعد از ظهر هم همه رو دعوت کرد تا بیان ببینن. ...
نویسنده :
نسرین
20:14
سفره ی سیسمونی مامان جون
بقیه سیسمونی
بقیه وسایلها هم که توعکس کلیش پیداست.ازجمله روروک، تشک، پتو، سرویسخواب، کمد، سرویس حمام... ایشالا وقتی به دنیا اومدی از همشون به سلامتی و دل خوش استفاده کنی پسر گلم. دوستت دارم اندازه ی همه ی هستی ...
نویسنده :
نسرین
20:00
8ماهگی
با سلام خدمت دوستهای گلم امروز 2 بهمن 93 هست و دو روزه که وارد 8 ماهگی شدم.دیگه چیزی نمونده به آخر راه. لگدای نی نی کوچولو رو تا زیر دنده هام احساس میکنم. راستی اسم پسرمو انتخاب کردیم. آقا رایان. رایان نامی پارسی و به معنای اندیشمند که از واژه اوستایی "رینت/Raonat" میآید. رایان (Rayan or Ryan) در میان اسمهای انگلیسی از ریشه ایرلندی و به معنی ِ «شاه» است .ودر انگلیس به معنی دری از درهای بهشت است.در ایران قدیم به مردان رایان می گفتند. نام کوهی است در حجاز.و بیشتر به شاهزاده کوچولو معروف است. از امروز دیگه اسم وبلاگمو از میوه زندگی به "رایان" شاهزاده کوچولوی م...
نویسنده :
نسرین
19:56