رایانرایان، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره
زندگی مشترک مازندگی مشترک ما، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره
جانانجانان، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره

رایان و جانان،تمام زندگی من

زندگی را باید زندگی کرد...

هدیه خاله مهسا

الن نزدیک 1 ماه و نیم هست که خاله مهسا تورو ندیده. فقط عکسهاتو میبینه. هر روز میگه رایان کو؟ یعنی عکسشو واسم بفرست. آخه ابهر زندگی میکنه . حالا یه سری از عکسهاتو جمع کرده یکجا و واست این عکس فرستاده نفسم.   ...
28 ارديبهشت 1394

اولین گردش

اولین تفریح که رفتی پسر عزیزم با 2تا خاله های مامان و دایی مسعود بود. البته قبل از اون روز 13 بدر نزدیک 3 ساعت هم رفتیم تخت جمشید اما شما زودتر با مادرجون برگشتی خونه چون باد میومد. رایان و آنسه رایان و پریا و محمد امین و آنسه ...
28 ارديبهشت 1394

آبجی آقا رایان

روز جمعه 18 اردیبهشت لباس دخترونه با خاله رویا تنت کردیم توی حیاط ازت عکس گرفتیم. عزیزم چشمات توی نور باز نمیشد. آخه بره ی بوور منی تو ماشالا ماشالا خیلی بهت میومد.   ...
22 ارديبهشت 1394

رایان و آقا جون

بعد از حمامت آقا جون اومد و باهات عکس گرفت. هرروز که میخواد بره مغازه میاد بهت توی اتاق سر میزنه. دوستت داره میگه چه بچه ی شیطون و شکموییه دستتو بوس میکنه تو هم واسش اقو پقو میکنی. اما فقط یه دونه. بعدش جیغ میزنی       ...
22 ارديبهشت 1394

رایان و آراد

رایان گی پسر مامان امروز یعنی شنبه 19 اردیبهشت با مادر جون و خاله رویا رفتیم خونه عمه توران واسه دیدن آراد. مادرجون واسش یه پتو نوجوانی خریده بود هدیه به دنیا اومدنش. آراد پسر دختر عمه منه که @ هفته از شما کوچکتره. اونجا اولش آرادخواب بود تو بیدار. بعد برعکس شد تو خوابیدی اون بلنند شد به اذیت کردن و شیر خوردن. مامانش بهش شیر خشک میده اما من از شیره ی وجود خودم بهت شیر میدم تا از این نعمت خدا بی بهره نمونی. راستی یه نقطه ی مشترک اینکه هردوتاتون اومدین خونه مادرجوناتون واسه حمام         ...
22 ارديبهشت 1394