مرداد98
سلام نفس های کوچولوم
عاشق این عکسم با اون صورت گرد جانان، یه چادر کوچولو دارین وقتی پهنه باهاش بازی میکنین. داداش جانان رو میکنه داخل و زیپو میبنده😁
نمیدونم مقتضی سن4 تا5سالگیه که به جنگ و دستگیری... علاقه داری همش با باباجی میجنگی اخرشم گریه میکنی و تمام. اخه میخوای فقط بزنی😋سرکارتن دیدن و اخبار دیدن هم کلنجارمیرید😐
خلاصه میگی همه چی تقصیر حاجیه😅
رایان درنمایندگی رایان سایپا🤩
تولد خاله مهسا براش کیک خریدیم و خیلی شیطونی کردین. جانان که این روزها اصلا اروم نمیگیره، وقتی میریم کلاس ای مت یکساعت برام10 ساعت میگذره😶خوب به هیچ حالتی واینمیستی چکارکنم🤪
الان که من توی گوشی ام جانان خوابید توهم داری تو اتاقت بازی میکنی، امروزموقع کلاس رفتن بهت گفتم دست دارم بزرگ شدی ورزشکارباشی موسیقی کار کنی دور دنیا بچرخی و کلا شاد باشی تو زندگیت توهم گفتی مامان نزدیک کلاس شدیم ودیگه بقیه صحبت بذاربرای بعد ازکلاس😚🤗
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی