رایان و جانان،تمام زندگی من

تشک بازی

عصری بعد از بازی با عروسکهات بابایی واست تشک بازی و عروسکهای انگشتی خرید.چون الان خیلی با دستهات بازی میکنی و دوست داری همه چیزو با دستهات لمس کنی. ...

نویسنده : نسرین

12:42

22 خرداد 1394

233 1 0 ادامه مطلب

بازی با عروسکها

صبح17 خرداد تا عصری خاله مهسا پیشت بود. بعد از ظهر که با هم تنها شدیم همه ی عروسکهاتو آوردم باهاشون بازی کنی. مادرجون میگه از خرس بزرگه میترسی. ...

نویسنده : نسرین

12:17

22 خرداد 1394

305 1 0 ادامه مطلب

تاکسی آراد

17 خرداد با خاله مهسا رفتیم خونه آراد. یه تاکسی داشت که موزیکال بود . خیلی باهاش بازی کردی. اما انگار آراد از اون بچه های خسیسه آخه وقتی تاکسی طرف تو بود اون گریه میکرد ...

نویسنده : نسرین

11:03

18 خرداد 1394

204 1 0 ادامه مطلب

نیش حشره

این مطلب رمز دارد

نویسنده : نسرین

8:37

17 خرداد 1394

202 1 1 ادامه مطلب

توپ بازی

این مطلب رمز دارد

نویسنده : نسرین

8:36

17 خرداد 1394

307 0 0 ادامه مطلب

روز جمعه 8 خرداد سوین ماهگرد پسرگلم بود.مهمون بابایی رفتیم بیرون.بنده خدا تاعصرداشت پذیرایی و مهمون داری میکرد.تو هم تو چادرت از هوای پاک لذت میبردی. یه اتفاق به یادموندنی هم که افتاد این بود که وقتی مادرجون میخواست باهات عکس بندازه از بالا جیش کردی روش ...

نویسنده : نسرین

8:04

12 خرداد 1394

249 1 1 ادامه مطلب