اولین تولد سه نفره ی من
روز 19 آبان 1394 همینطور بارندگی بود. عزیز من هم صبح زود بیدار شد و تولد
مامانشو با شیطنت و خنده تبریک گفت و خوابید. سال قبل این موقع تو
شکم من بودی 5ماهم بیشتر نبود. امسال هم اولین تولد سه نفره ی من تو
عمرمه. برای ادامه ی زندگی م بابا و شما باهام همراه شدین.
تاشب از تولدم خبری نبود تایکدفعه زنگ در بصدا دراومد. دایی محمد جواد
خاله رویا مادرجون آقا جون و دایی رضا با کیک و سالاد اولویه و میوه و هدیه
اومدن که شب به یاد موندنی برامون بسازن.ازشون تشکر میکنم که به
فکرم بودن . خیلی دوستشون دارم عزیزای من.
رایان و آقا جون
رایان و مادرجون که رایان داره واسه تولد مامانش دست میزنه
رایان و دایی رضا
راستی از صبح زود هم مادر جون با سلیقه این عکسها رو واسم درست کرد و فرستاد. البته جای خاله مهسا خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی خالیه