چالش شیشه شیر
چالش شیشه شیر
سلام سلام
الان که دارم مینویسم هفته36بارداری هستم ابجی کوچولو دیگه جاش تنگ شده دکتر26مهرتاریخ عمل برام زده،امیدوارم قدمت خوب باشه و مردم از این فلاکت و گرونی و بی قانونی نجات پیدا کنن.وضعیتی مثل موقع جنگ پیش اومده قیمتها سرسام اور شده دخل و خرج مردم باهم نمیخونه همه میگن تو این شرایط بچه میخواستی چکار!اما ما باهمه اینها منتظر اومدنت هستیم راستی اسمت خیلی وقته انتخاب کردم دیگه از حالا با اسم خودت صدات میکنم.
(جانان)
حالا از اقا رایان بگم که الان 43ماهشه و پسری دوست داشتنی و مهربون عاقل باهوش و وابسته به مامان هست.از وقتی توی شیشه شیر میخوردی همیشه غصه داشتم که چطوری این وابستگی رو ازت بگیرم و ترس اینو داشتم دیگه شیر نخوری،تااینکه دوماه پیش باخودت رفتیم توخیابون و بعد از کلی گشتن لیوان نی دارویه قمقمه واسه اب برات خریدم از همون موقع هم داۓم باهات حرف زدم که لیوان مخصوص شیرهست و قمقمه مخصوص اب.
پذیرفتی و برگشتیم خونه.فردا صبح که بیدار شدی گفتی تو لیوان جدیدم برام شیر بیار،طبق عادت همیشه ت شیر باید کمی گرم. شیرین باشه،وقتی اوردم نگران پس زدنش از سمتت بودم با زور شیر خوردی اما معلوم بود علاقه ای نداری،تاچند روز اول همینجور بودی که حتی ترجیح میدادی شیر نخوری،یه بار هم خواستی تو شیشه قبلی شیر بخوری اما گفتم اون فاسد شده اگه توش شیربخوری مریض میشی،الان بعد از گذشت چندهفته برات عادی شده،مثل قبل شیرنمیخوری غقط وعده صبحانه،اما شیشه ازیادت رفته.
واقعا اگر چیزی ذهن ادم درگیر میکنه تا توی شرایطش خودت قرار ندی تا توی دل ماجرا نری قابل حل نیست،منم بیشتر از اینکه راههای مختلف امتحان کنم ترس داشتم که نشه،پس هیچ وقت از قدم برداشتن نباید ترسید.الانم خداروشکر میکنم که با اومدن جانان خانوم با اقا رایان درگیری پوشک و شیشه شیر ندارم.
اینم اخرین شیشه شیر اقا رایان
دوست دارم برات نگهش دارم اما نمیخوام با دیدنش خاطرات خوبش اذیتت کنه
این هم نتیجه گاز گرفتن
بمیرم برات که اولین بار برات خیلی سخت بود
الان که دارم مینویسم هفته36بارداری هستم ابجی کوچولو دیگه جاش تنگ شده دکتر26مهرتاریخ عمل برام زده،امیدوارم قدمت خوب باشه و مردم از این فلاکت و گرونی و بی قانونی نجات پیدا کنن.وضعیتی مثل موقع جنگ پیش اومده قیمتها سرسام اور شده دخل و خرج مردم باهم نمیخونه همه میگن تو این شرایط بچه میخواستی چکار!اما ما باهمه اینها منتظر اومدنت هستیم راستی اسمت خیلی وقته انتخاب کردم دیگه از حالا با اسم خودت صدات میکنم.
(جانان)
حالا از اقا رایان بگم که الان 43ماهشه و پسری دوست داشتنی و مهربون عاقل باهوش و وابسته به مامان هست.از وقتی توی شیشه شیر میخوردی همیشه غصه داشتم که چطوری این وابستگی رو ازت بگیرم و ترس اینو داشتم دیگه شیر نخوری،تااینکه دوماه پیش باخودت رفتیم توخیابون و بعد از کلی گشتن لیوان نی دارویه قمقمه واسه اب برات خریدم از همون موقع هم داۓم باهات حرف زدم که لیوان مخصوص شیرهست و قمقمه مخصوص اب.
پذیرفتی و برگشتیم خونه.فردا صبح که بیدار شدی گفتی تو لیوان جدیدم برام شیر بیار،طبق عادت همیشه ت شیر باید کمی گرم. شیرین باشه،وقتی اوردم نگران پس زدنش از سمتت بودم با زور شیر خوردی اما معلوم بود علاقه ای نداری،تاچند روز اول همینجور بودی که حتی ترجیح میدادی شیر نخوری،یه بار هم خواستی تو شیشه قبلی شیر بخوری اما گفتم اون فاسد شده اگه توش شیربخوری مریض میشی،الان بعد از گذشت چندهفته برات عادی شده،مثل قبل شیرنمیخوری غقط وعده صبحانه،اما شیشه ازیادت رفته.
واقعا اگر چیزی ذهن ادم درگیر میکنه تا توی شرایطش خودت قرار ندی تا توی دل ماجرا نری قابل حل نیست،منم بیشتر از اینکه راههای مختلف امتحان کنم ترس داشتم که نشه،پس هیچ وقت از قدم برداشتن نباید ترسید.الانم خداروشکر میکنم که با اومدن جانان خانوم با اقا رایان درگیری پوشک و شیشه شیر ندارم.
اینم اخرین شیشه شیر اقا رایان
دوست دارم برات نگهش دارم اما نمیخوام با دیدنش خاطرات خوبش اذیتت کنه
این هم نتیجه گاز گرفتن
بمیرم برات که اولین بار برات خیلی سخت بود
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
