اولین باریه که از ناراحتیم مینویسم
الان که دارم مینویسم گریه میکنم،همه بدنم تو استرس و ناراحتیه،فشار زندگی که بماند،ازاینکه اینقدر واسه غذاخوردن دنبالت هستم خسته شدم،تو سن سه سال و چهارماهگی هنوز شیر تو شیشه میخوری وفقط ترجیح میدی شیربخوری اصلا حرفموگوش نمیدی،میدونم تقصیر خودمه که بدعادتت کردم اما الان یکی تو شکمم و کارها ی تو و اخلاق بابا....
هزارتا مشکل هست که نمیشه درباره ش نوشت،بعضی وقتها حس میکنم کم اوردم...
هزارتا مشکل هست که نمیشه درباره ش نوشت،بعضی وقتها حس میکنم کم اوردم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی