رایانرایان، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره
زندگی مشترک مازندگی مشترک ما، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره
جانانجانان، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

رایان و جانان،تمام زندگی من

زندگی را باید زندگی کرد...

خانه بازی 98

اولین باری که بادوتا بچه ها رفتیم خانه بازی جانان یکم خسته و شوکه بود. این چندتا عکس هم از اولین تلاشهای جانان برای بلندشدن جاموندن اتوبوس عشق من رایان و ابوالفضل نفسم و محمدامین وقتی بعد از کار زیاد و حمام بردن بچه ها یه چایی به سلامتی هردوتون میخورم....
12 تير 1398

مرد عنکبوتی من

سلام سلام عزیزان من جانان این روزها خیلی اذیت میشه چون دندوناش بیرون نمیان و فقط بهش فشار میارن. ازهمه جا بالا میزنه وتالاپی هم میفته و گریه میکنه. رایان خیلی تی وی نگاه میکنه غذا درست نمیخوره و تو کار هله هوله س.میگه مامان من قبلا عشق ماشین بودم اما الان عشق مرد عنکبوتی ام. تعمیر کردن، اشپزی و ارایشگری دوست داری. الان که آبجی 8ماه ونیمه هست بغلش کردی و خیلی خوشحالی آقای ت آقای تعمیرکارو شاگردش فقط نگاه جانان شاخش دراومده،اخه رایان یه مدته اینکارومیکنه خوشش میاد من و مردعنکبوتی ساعت6 صبح پیاده روی رایان سپهر نوید اوا...
10 تير 1398

دشتک

یه گردش خانوادگی رفتیم دشتک ابرج، هوا عالی اب عالی رفقا عالی رایان کلا گردش خیلی دوست داره. ...
14 خرداد 1398

جامانده ها

سلام عزیزای من الان که جانان هفت ماه و بیست روزشه دستشو میگیره لبه و وایمیسته، چهاردست و پامیره و وقتی منو میبینه کار داره جیغ میکشه، کلاس  ای مت این ترم ثبتنامت نکردم نمیدونم اشتباهه یا نه، ولی بخاطر شرایط روحیت. صبحانه جان شیطونکم جاش زیر میز عشقم با خرگوشش چیس رایان درحال کمک نذری مامان جون عاشق این عکسم، سه تایی رفته بودیم پارک تو هم مثل بن تن پرسرعت میدویدی این عکس اقا رایان گرفته ازمون ...
14 خرداد 1398

هفت ماهگی جانان

سلام عزیزای دلم خداروشکر تیک های رایان خیلی کم شده فقط بینیش هی میکشه بالا نمیدونم چکار کنم. عادت بدی هم پیداکرده همش پای تی وی نشسته. امروز تصمیم گرفتم این عادت کم کنم. جانان سینه خیز میره وخودشو به همه جامیرسونه، ماما و دده میگه، غذامیخوره و بخاطر کیفیت پایین پوشکها پاهاش همش قرمز میشه. پارک نرجس چمران5خرداد98 جانان 7 ماه و نیمه و شروع شیطنتها عاشقتونم بخدا نفس های من میگم ژست عصبانی نگیر اما دوست داری البته تو عکسهای پارک این قضیه معلومه جانان برای اولین بار هندونه میخوره و افتاده تو پویت هندونه جان وقتی عاشق یه لباس باشه از تو خشکن برش میداره و با سویی شرت میکنه تنش ...
7 خرداد 1398

اولین مروارید جانان

سلام عزیزای دل اولین دندونای جانان در شش ماه و دوروزگی بیرون اومدن.دوتای دندون پایین باهم.این روزها هم خیلی نالان هستی و بخاطر دندون سیستم بدنت ریخته به هم.رایان هم بردیم دکتر روانپزشک بهش دارو داد خداروشکر تیکها کمتر شدن اما هنوز هست و چرخشیه از چشم به گردن و صورت.خدایا هیچ بچه تی مریض نکن. اینم عکس اش دندون جانان خانوم یادی کنیم ازمراسم دندونی رایان جون اینم اب دهان دخترکم بخاطر دندوناش فدای دستات موقع شیرخوردن دستان خدا نگهدار دستانت....
5 ارديبهشت 1398

دونفره

دوست دارم همیشه هوای همو داشته باشین،مثل دوتا دوست،عاشقتونم و اینو روزی هزاربارمیگم. ...
28 فروردين 1398

آغاز سال1398

سلام سلام عزیزای دلم سال جدید توی خونه خودمون شروع کردیم ، امیدوارم هرکی مستاجره زودتر صاحبخونه بشه مخصوصا خاله رویا. این روزها درگیری فکریم تیکهای بدن رایان جونه،به حق علی هیچ بچه ای مریض نشه.امروز میبرمش دکتر امیدوارم خیر باشه. جانان هم بغلی شده حسابی،نق میزنه،کپ میشه نمیتونه برگرده گریه میکنه،الان که دارم مینویسم گردنم گرفته کج شدم،باباتونم که طبق معمول اززیروظایفش در میره،به امید روزهای بهتر براتوت مینویسم. راین4ساله و جانان 6ماهه جانان وخونه تکونی رایان و ارسلان رایان واراد من خیلی دلم میخواد ازایران برم بخاطر اینده شما چون خودم با اونهمه درس خوندن به جایی نرسیدم،البته ادم باید تصمیمای...
28 فروردين 1398

تولد4سالگی

سلام عزیزای دلم امسال تولد تم دار داشتیم،چون اقا رایان به رنگ قرمز خیلی علاقه داره تم قرمز مک کویین واسش انتخاب کردیم.خیلی علاقه داری چیزی که برات میخرن توی کادو باشه،عاشق بازکردنشی،مهمونامون دوتای خاله خودم بودن و وسلام.تولدت خونه خاله رویا گرفتم و هدیه زیاد گیرت اومد،بلز،ارگ،عروسک ... اماعاشق ماشین هستی و به ماشینهای تو کوچه هم خیلی توجه میکنی،یه سری عکسهای تولدت میذارم برای یادگاری. ابجی هم دوساعتی از تولد خواب بود دوسال پیش تولد هلنا رفتیم شیراز باتم ابی. تولدت مبارک بهانه زندگی من رایان جون....
15 اسفند 1397